تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را در دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
من اندیشه کنان، غرق این پندارم
که چرا
حمید مصدق
تقدیم به تویی که سرابی بیش نیستی و برایت پشیزی ارزش برایت قائل نیستم
تقدیم به تویی که تنها نام ایرانی را یدک می کشی و مرا از ایرانی بودن خویش شرمسار ساخته ای
تقدیم به تویی که برایت نامی زیباتر از احمــق برنگزیدم
و اینک جواب آنچه که تو گفته بودی:
من صدایی رساتر را می شنوم که شما نمی شنوید.
من صدای فریاد کودکانی را می شنوم که شبها سری گرسنه بر بالین میگذارند آنگاه که تو و امثال تو در فکر کمک به مردم لبنان و غزه اید،
من صدای شکستن مردانی را می شنوم که نتوانسته اند خواسته های اولیه خانواده خویش را فراهم نمایند و از درون شکسته اند همانگاه که تو و هم کیشانت در توهم و خیالید؛
توهمی به اسم انسان دوستی!!!
آری گوش من کر است و اگر هم کرنباشد ادای کر بودن را در می آورم همانگونه که شما کور نیستید و فجایع ایران را می بینید و خود را به نابینایی میزنید تا مبادا مجبور به کمک گردید و از اسم و رسم کمک به غزه و لبنان و یمن و صدهااااا جای دیگر دور بمانید.
من از شماهایی که اینگونه انساندوستانه به کسانی غیر ایرانی کمک می کنید متنفرم و هیچگاه هم تنفر خویش را پنهان نکرده ام همانند شماهایی که ماسک مهربانی و شفقت بر صورت خویش زده اید.از شماها متنفرم
* امیر امیری*
کاش هیچگاه بزرگ نمیشدم
تا تنها غمم شکستن یک شیشه در بازی کودکانه بود
و ترس دعوای پدر
کاش .....
(امیر امیری)
خداوندا
پر از حس بدم امشب
پر از بی تابیم امشب
پر از دلتنگیم امشب
چرا اینگونه ام امشب؟؟؟
نمیدانم....نمیدانم
* امیر امیری *
خداوندا
دلم امروز پر از درد است
زدند خنجر به قلب من
شکستند بندگانت قلب و روحم را
دلم امروز پر از فریاد تنهائیست
رهایم کن
که شاید غرق شوم در بستر غم های بی دردم
دلم امروز پر از درد است و تنهایی
* امیر امیری*
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد
دنیا پر از صدای پای حرکات مردمی است که
در حالیکه تو را می بوسند،
طناب دار تو را می بافند
پادشاها از سکوتت خوانده ام فرمان به رفتن داده ای!
بی سبب افتان و خبزان امر به رفتن کرده ای!/
پادشاها لطف و انصافت کجاست؟
آنهمه عشق و وفایی که گفتی پس کجاست؟/
امر و فرمانت مثال خنجری بر قلب بیمارم نشست
این غرور و این دلم با حکم تو در هم شکست/
درد این تحقیر مرا دیوانه کرد
چون امیدم را بکشت و عشق را ویرانه کرد/
پادشاها میروم،بی مزد و منت میروم
با دلی پرخون و اندوهی فراوان میروم/
با تنی زخمی و روحی پر ترک من میروم
با دلی ماتم زده از سوی تو من میروم/
پادشاها از برای خاطر تو میروم
چونکه فرمان داده ای من میروم/
پادشاها میروم،بی کم و کاست هم میروم
پادشاها دلبرم، با عشق بر تو میروم/
پادشاها میروم، من میروم
با تنی پرخون و بی دل می روم/
میروم تا که شاید این دلت باور کند
قصه عشق مرا در این جهان اعلان کند/
عاشقی بودم مثال همرهی در کوی تو
خسته گشتی و شدم من هم بُــرون از کوی تو/
(شعر: امیر امیری)
دوست داشتن آن نیست که در لحظه خواب یاد کنی یارت را
عشق آن است که هر لحظه به یادش باشی
( امیر امیری)
چقدر این روزها دل شکستن راحت شده،با کلام و بی کلام،با قصد و بی قصد،
فقط می شکنند.....می شکنند تا از قافله این جماعت دل شکن عقب نمونند،
و چقدر آسان و بچه گانه با عشق و دوست داشتن برخورد می کنند
چقدر راحت...
همه چیز راحت شده
عشق راحت، دل شکستن راحت و بعد از اون هم انتظار دارند تا با یک کلمه همه چیز تمام بشه
تنها با یک معذرت
اما نمی دونند که برای دلِ شکسته درمانی نیست!!
هیچ درمانی؛؛ جــز مـــرگ