عاشقانه هایم را برای که بنویسم
اکنون که
قلبی شکسته دارم و دستانی زخمی و لبهایی خاموش!!
( امیر امیری )
کاش میدانستم
کاش میدانستم که چگونه میتوانم خود را در تیررس نگاه تو قرار دهم
بی آنکه تو را بیازارم
( امیر امیری)
خواستم چیزی بگویم،
گفتند سکوت کن، چرا که جواب ابلهان خاموشی ست
من هم سکوت کردم و سکوت
اما میترسم
میترسم از اینکه آنقدر سکوت کنم تا بگویند
حرف حق جواب نداشت
( امیر امیری )
امان از وقتی که دل آدم چنان بگیره
که حتی خودش هم حال خودش رو نفهمه
( امیر امیری )
مدتهاست که آنقدر فریاد هایم را سکوت کرده ام
که اگر چشمانم بنگری کــر میشوی
( امیر امیری )
هنوز هم بعد از سالها همچنان نمیداند
که در همان دوستت ندارم ها
عشقی نهفته است
بیشتر از هزاران دوستت دارم
( امیر امیری )
دلم یک کنج میخواهد
کنجی از یک جای دنج
که خودم باشم و خود
و فقط پنجره ای
که دلم خوش باشد
به طلوع خورشید
( امیر امیری )
تنها ماندنم را به بودن در جمعی
که با من سازگار نیست ترجیح میدهم
تنهایی هم عجب آرامشی دارد
* امیر امیری *
یادمان باشد
مردم هیچگاه سکوت نخواهند کرد
هیچگاه
فراموش نکن
مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند
و کلامی برای مواخذه و تمسخر
و در چشمانشان میتوان نگاههای غضب آلود و پر از اتهام را خواند
فراموش نکن،
مردم قاضی نیستند اما آماده اند برای قضاوتت
قضاوتهایی از قبل آماده
آنها آماده اند برای دیدن و شنیدن تو،
و برای قضاوت تو، در هر لحظه و هر مکان ،
اما به شیوه خود، و آنطور که خود می خواهند ... نه خواست تو و امثال تو
معیار سنجش آنها نه کلام خدا است و نه آیین و مذهب،
معیار آنها توهمات واهی خودشان است و دیگر هیچ.
تنها کافیست دمی شاد باشی
تمام همتشان را به کار می گیرند تا تو را بیازارند و روزگارت را تلخ کنند.
آری
اینروزها معنی زندگی، روابط و دوستی ها شده همین تلخ کردن ها
همین آزردن ها
و از همه بدتر
همین قضاوت کردن ها
فراموش نکنیم
گاهی ما میشویم مردم
و گاهی یادمان میرود که، که را قضاوت می کنیم
گاهی لازم است وامدار هیچکس نبود
آزاد
آزاد
آزاد
( امیر امیری )
ترجیح میدهم تا مردم،
به خاطر کسی که هستم از من متنفر باشند
تا به خاطر کسی که نیستم، به من عشق بورزند.
کرت کوبین