سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلوتگه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» سکوت !


و گویی سکوت همچنان  پابرجاست آنگاه که حرفها درستند و بی کم و کاست

 

* امیر امیری *




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 90/11/8 :: ساعت 10:58 صبح )
»» یک داستان تلخ...یک واقعیت محض


میدانم

بخدا قسم که میدانم مزاحمم

میدانم که با بودنم همه زندگی و عمرت را به تباهی کشانده ام

میدانم

به تمام مقدسات میدانم که بودنم بسیاری از چیزها را از تو گرفته، آرامش و آسایش، یک زندگی راحت.

و من حتی اعتماد به نفس تو را هم کور کورانه لگد مال کرده ام.

میدانم که تو تمام آنچه را که میگویم باور داری اما در تمام این سالها تنها بخاطر من سکوت کرده ای و سکوت

میدانم عزیزم

میدانم که که نبودنم بهتر از بودنم است و این همان چیزیست که ماههاست در آرزوی آن هستم....نبودنم.....

قدرت جدایی از تو را ندارم...هیچگاه نداشته و ندارم  و حتی نخواهم داشت، به همین دلیل است که ماه هاست آرزوی رفتن از این دنیا را دارم تا شاید با رفتنم حداقل کمی از آرامشی را که از تو گرفته ام به تو بازگردانم...اما نتوانسته ام.....ولی بدان با تمام علائقی که به ماندن در این دنیا دارم( که تو هم از اصلی ترین عوامل آن هستی) اما بازهم رفتن را بر ماندن ترجیح میدهم.

آری ای عزیزکم

میدانم که مزاحمم

و میدانم که تو هم به خوبی میدانی

اما این آرزوی نبودنم و حسم را به حساب چیری مگذار جز عشق و علاقه بی پایانم نسبت به تو

اما چه کنم!!!! حس بدی ست این مزاحم بودن

آنقدر بد که مدتهاست با آن درگیرم و این افکار مالیخولیائیم بر همه چیز چیره گشته و تمام آرامش را از من گرفته

بارها و بارها از تو گریزان گشته ام و در خلوتگه خودم کریه کردم و نالیدم

اما چه سود که گریه هایم نه حلال مشکلات تو بودهو نه دوای درد من.

کاش به حرف آیی و مرا به جرم مزاحمتم ملامت کنی تا شاید کمی آرام گیرم

کاش کمی از آنچه را که در دل داری بر زبان بیاوری

کاش حرف دلت را بر سرم فریاد کنی تا بدانم تا چه اندازه پستم

پستم که سالهاست وبال گردن توام و با رفتارم همیشه تو را آزرده ام

میدانم

و ایکاش.....///

اینها کلماتی بود که مرد در تنهایی خویش بر زبان می آورد

کلمات و جملاتی که ماهها بود ذهن مرد را آشفته کرده بود

حرفهایی که مرد در دل داشت

ابتدا در خیال خود سخن گفت و بعد از اندکی در میان کلماتش مشکلات او را به یاد آورد و چنان از دست خود برآشفت که کلماتش تبدیل به فریاد گشت و در آخر هم آرام و آهسته

آنقدر آرام که دیگر گویی در درون خود نجوا میکرد و دلیلش تنها چشمان خیس و دل پر دردش بود

دیگر مدتها بود که مرد شکسته بود....و قدرتی برای فریاد نداشت

هرچند که اگر با تمام قوا هم فریاد میزد کسی نبود تا بشنود

چراکه تنها بود...تنها و غوطه ور در افکار خود

و در حسرت لطف خدا و آرزوی نبودنش


( قسمت هایی از یک داستان واقعی و واقعیتی تلخ )

* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 90/10/28 :: ساعت 1:58 عصر )
»» آهنگ من

 

در لحظاتی که دلم مالامال از درد و غم است،

گاهی در خیالات و توهمات خویش آهنگی ساخته و می نوازم،

با چنان سوز و گدازی که اشک هر سنگ دلی را نیز جاری می سازد،

چه رسد به اشکهای من نوازنده

( امیر امیری )



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 90/10/21 :: ساعت 9:33 صبح )
»» چه کنم؟؟


چه کنم

چه کنم که پایم به رفتن نیست و قدمهایم یاریم نمی کند

چه کنم که تمام وجودم، بودن و ماندنم را عاجـــــزانــه فریاد می کنند

چه کنم...نمی دانم!!!!

چه کنم که دلم به رفتن رضا نیست!!

و چه کنم که پایی برای رفتن ندارم

( امیر امیری )




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 90/10/13 :: ساعت 10:35 صبح )
»» سکوت و هزاران فریاد


رفت...بی هیچ کلامی و حرفی

گرچه به ظاهر این جدایی موقتی بود

اما مرد به خوبی مبدونست که این جدایی پایانی نداره و موندگاره

اما چاره ای نداشت جز قبول این درخواست

چون مدتها بود که فهمیده بود بودنش کمکی به حل مشکلات نمیکنه؛پس شاید حالا نبودنش باعث بشه تا زن رنگ آرامش رو ببینه

وقتی قبول کرد بخوبی می تونست سبک شدن شونه های زن رو احساس کنه

شونه هایی که بالاخره بعد از سالها درد و رنج حالا دیگه آزاد بودن و رها

و مرد برای این جدایی حرفی نداشت جز سکوت و سکوت و سکوت

و سکوتی که در پشت اون هزاران فریاد نهفته بود

( امیر امیری )




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 90/10/10 :: ساعت 9:26 صبح )
»» فریاد


گاهی فریاد بهانه ایست برای رفع دلتنگی....

اما چه گنم که فریاد هم چاره کارم نیست


* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 90/10/7 :: ساعت 10:10 صبح )
»» صداهااااااا

 

تا حالا شده منتظر یه صدا باشی؟

یه صدای خاص مثل صدای یه نفــــر

نه...اصلا بیخیال صدای خاص شو

حتی منتظر یه صدا که هر چقدر هم که میخواد عمومی باشه

عمومی عمومی

یه صدا مثل صدای زنگ تلفن، صدای زنگ اس ام اس وصدای زنگ در...و یا حتی صدای پای یه نفر

تا حالا شده منتظر مونده باشی؟

چقدر؟

1 دقیقه....... 1 ساعت...... 1 روز.......

شده؟

نگو آره که باور نمیکنم چون دنیا پره از صداااااااااا....اما مهم اینجاست که ما دلمون نمیخواد این صداها رو بشنویم

دوست نداریم که بشنویم چون دنبال یه صدای خاص هستیم

مهم صدا نیست، مهم صاحب اون صداست...اما بازم این صداست که ما منتظریم

مثل صدای زنگ اختصاصی موبایلت برا یه نفر خاص؟

مثل یه شخص خاص که تو رو صدا بزنه؟

شده؟

تا حالا منتظر موندی؟

اینبار اگه بگی آره باور میکنم...باور میکنم چون تمام ثانیه های ما پر شده از انتظار شنیدن صداهای خاص/

از همه اینا که بگذریم باید بگم انتظار هرچی که باشه بده

راستی نگفتی:

تا حالا منتظر صداها بودی؟

صدای خاص یا صدای عام؟

منظورم یکبار نیست

منظورم همیشه ست

همیشه و هر لحظه

 

* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( یکشنبه 90/9/27 :: ساعت 1:35 عصر )
»» رویای من

 

من نوشتم امشب از حال دلم 

از سکوت و وحشت و زخم دلم،

من نوشتم از دلی پر درد و راز

از تمام روز و شبهای دراز،

من نوشتم از غم این عشق خود

از غم تنهایی فردای خود،

من نوشتم از غم و اندوه دل

از شکست قلب این حسرت به دل،

من نوشتم تا که شاید قلب من

اندکی آرام شود با درد من،

من نوشتم صد دو بیت، شعر و غزل

عمر من در حسرت روزی گذشت، بی غش و غل

من نوشتم از غمم در این جهان

عشق من، رویای من، با من بمان


* امیر امیری*

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 90/9/19 :: ساعت 3:30 عصر )
»» تنهایی....

 

چقدر بده که فکر کنی تنهایی

و بدتر از اون اینه که واقعا تنها باشی و ....



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 90/9/19 :: ساعت 3:23 عصر )
»» تنهـــایی

 

دستی نیست تا نگاه خسته ام را نوازشی دهد

اینجا باران نمی بـارد....فانوس های شهر خاموش و مرده اند، دست های مهربانی فقیرتر از من اند...!

نامردمان عشق ندیده خنجر کشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم!

امروز دلم می خواهد آنقدر بنویسم تا نفسهایم تمام شود



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 90/9/8 :: ساعت 8:22 عصر )
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
»» لیست کل یادداشت امیر

جای امن
کوچ
گاهی باید رفت
جنگ غرور
شعر
بگو تا بماند
دل پُرِ ننه حسن
آنچه از دل برآیند
ایستاده
سنگ مزار
بهانه
گله ای نیست
پیر شده ام
بنیان
شاید وقتی دیگر
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 221
>> بازدید دیروز: 245
>> مجموع بازدیدها: 469513
» درباره امیر امیری

خلوتگه دل
امیـــر امیــری
سفری در پیش است، سفری بی پایان، سفری تا به تمنای نگاهی، بماند همه جا و همه وقت (امیر امیری)
» آرشیو مطالب
1. سال 1384 (1)
2. سال 1384 (2)
3. سال 1385 (1)
4. سال 1385 (2)
5. سال 1385 (3)
6. سال 1385 (4)
7. سال 1385 (5)
8. سال 1386 (1)
9. سال 1386 (2)
10. سال 1386 (3)
11. سال 1386 (3)
12. سال 1386 (4)
13. سال 1386 (5)
14. سال 1387 (1)
15. سال 1387 (2)
16.سال 1387 (3)
17. سال 1387 (4)
18. سال 1387 (5)
19. سال 1388 (1)
20. سال 1388 (1)
21. سال 1388 (2)
22. سال 1388 (3)
23. سال 1388 (4)
24. سال 1389 (1)
25. سال 1389 (2)
26. سال 1389 (3)
27. سال 1390 (1)
28. سال 1390 (2)
29. سال 1390 (3)
30. سال 1390 (3)
31. سال 1390 (4)
32. سال 1391 (1)
33. سال 1391 (2)
34. سال 1391 (3)
35. سال 1391 (4)
36. سال 1392 (1)
37. سال 1393 (1)
38. سال 1393 (2)
39. سال 1394 (1)
40. سال 1394 (1)
41. سال 1394 (2)
42. سال 1395 (1)
43. سال 1395 (2)
44. سال 1395 (3)
45. سال 1396 (1)
46. سال 1396 (2)
47. سال 1396 (3)
48. سال 1397 (1)
49. سال 1397 (2)
50. سال 1397 (3)
51. سال 1397 (4)
52. سال 1398 (1)
53. سال 1398 (2)
54. سال 1398 (3)
55. سال 1399 (1)
56. سال 1399 (2)
57. سال 1400 (1)
58. سال 1401 (1)
59. سال 1402 (1)
60. سال 1404 (1)

» موسیقی وبلاگ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر