اینروزها آنقدر دلتنگم که گویی تمام دلگیری هایم از یادم رفته است
( امیر امیری )
ما آدمها تو تک تک لحظاتمون هر کاری که دلمون میخواد میکنیم
اما درست وقتی که میفهمیم زمان زیادی برا زندگی نداریم تازه یادمون میفته که توبه کنیم و خیر و نیکوکار بشیم
وای که ما آدمها چقدر دیر آدم میشیم
( امیر امیری )
ارتباط یعنی برجای گذاشتن بخشی از وجود خویش در دیگری
پس من چه بگویم که تمام وجود ناچیز خود را در تو جای گذاشته و رفته ام
( امیر امیری )
عاشقانه هایم را برای که بنویسم
اکنون که قلبــم شکسته و دستـانــم زخمی و لبهام خاموش گشته اند؟؟
( امیر امیری )
کاش میدانستم
کاش میدانستم که چگونه میتوانم خود را در تیررس نگاه تو قرار دهم
بی آنکه تو را بیازارم
( امیر امیری)
کاش میشد به گذشته بازگشت
نه به گذشته های دور...نه ....
من به گذشته ای نه چندان دور هم قانعم
و کاش میشد تا.....
اکنون وقتش فرا رسییده است
تعلل نکن
ساعت شنی را برعکس کن
چراکه میخواهم دوباره زندگی کنم
خواستم چیزی بگویم،
گفتند سکوت کن، جواب ابلهان خاموشی ست،
سکوتم کردم و سکوت
میترسم،، میترسم از اینکه آنقدر سکوت کنم تا بگویند
حرف حق جواب نداشت
( امیر امیری )
امروز دلتنگ تر از همیشه ام و مشتاقتر
دلتنگ از نبودن و ندیدنت و مشتاق از دلیل دیدارت
گلکم کاش میدانستی که تاچه اندازه دلتنگم
کاش میدانستی
(امیر امیری )
عاشقانه هایش را تقدیم که کند
اکنون که قلبها شکسته ، دستها زخمی و لب ها خاموشند
(امیر امیری)
دلها براحتی می شکنند
اما هنوز هم می توان با دل شکسته عاشق بود
(امیر امیری)