ختنه شدن دختران در بعضی از مناطق جنوبی ایران
کمی دورتر از بند آزاد کیش و نه چندان دورتر از اسکلههای بندرعباس سابق«هرمزگان»،
آنجا که به خشکی و خشونت طبیعت بلوچستان نزدیک میشوید،
در روستاها و شهرهای کوچک همین مناطق،زنان به حکم سنت و آئین، از لذت جنسی محروم ?اند.
نه فقط در شهرهای کوچک، که گاه در شهرهای بندری و بزرگتر. آنها را در کودکی ختنه میکنند.
به خانه شوهر میروند، مادر هم میشوند،بیآنکه احساس یک زن و مادر ختنه نشده را داشته باشند.
ترانه بنی یعقوب در گزارشی که سایت کانون زنان منتشر ساخته، با نگاهی در ستیز با خشونت
علیه زنان ایران مینویسد: بندر کنگ از شهرهای کوچک استان هرمزگان است
و 5 کیلومتربا بندر لنگه فاصله دارد. دختران این شهر بندری 40 روز پس از تولد ختنه میشوند.
زنانی که معترض باشند سنت شکن و سرکش خوانده میشوند. یک زن بومی میگفت:
برخی دختران شهر دیرتر و دردناک تر، در سنین 4 یا 5 سالگی ختنه میشوند.
آنها تمام مراحل ختنه خویش را با چشمان باز میبینند.
لبههای «کلیتورس» دختران را با تیغی که مردان ریش خود را با آن میتراشند میبُرند. اهالی بندر کنگ سنیاند.
عمل ختنه در بندر کنگ«تیغ سنت و فرهنگ» خوانده می شود. برخی از مردم بندر کنگ ختنه شدن
مادران و مادربزرگ هایشان را دلیلی موجه برای این کار عنوان می کنند. ممانعت از ادامه تحصیل دختران
توسط پسران خانواده، مرد سالاری شدید، جلوگیری از رفت و آمد آزاد زنان و دختران،
تعدد زوجات و اهمیت ندادن به تصمیم های زنان در مرود مسائل مهم
زندگی از دیگر مشکلات زنان بندر کنگ است. در بندر جاسک هم میگویند وضع دختران همین است.
هر سال دو میلیون دختر در جهان ختنه میشوند. این عمل به دلیل انجام آن در خانهها
و با وسائل آلوده جان دختران خردسال را تهدید میکند. خاطرات «واریس دیری»
در کتاب«گل صحرا»، همان است که جنوب شرقی ایران تکرار میشود. او متولد افریقاست
اما سرگذشت او همان است که در ایران مرور میشود.
نماینده سازمان ملل برای مقابله با ختنه دختران: ختنه ام کردند
و من هرگز فراموش نمی کنم ? هزار دختربچه هر روز ختنه میشوند.
«واریس دیری» شاید زیباترین و درعین حال غمگین ترین دیپلمات مستقر در سازمان ملل در نیویورک باشد.
از صحراهای سومالی آمده است. کتابی خاطراتی دارد به نام «گل صحرا». دراین کتاب
فاجعهای را شرح میدهد که قربانیان آن دختران کم سن و سال ?اند. آنها که در این سن و سال ختنه میشوند،
چند سال بعد به خانه بختی که برای آنها جز شوربختی نیست فرستاده میشوند.
5 ساله بود که ختنه اش کردند و 13 ساله بود که مرد 60 سالهای خواستگارش شد.
تن به این ازدواج نداد و از خانه گریخت. نمی خواست هم سرنوشت خواهرش شود.
ختنه او را به چشم دیده بود وخود قربانی این توحش و سلاخی بود.
«واریس دیری» بعدها خود را به لندن رساند و مدل شد. دراین حرفه موفق بود، اما شهرت امروزی
او نه به دلیل مدل بودن، بلکه به دلیل سمتی است که در سازمان ملل متحد دارد.
او سفیر سازمان ملل برای مبارزه با ختنه زنان در سراسر جهان است.
جنایتی که طبق آمار منتشره سازمان ملل، هر روزه روی 6000 دختر بچه عرب و افریقایی
و برخی کشورهای آسیائی دیگر انجام میشود.
کتاب خاطرات او را با نام «گل صحرا» شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی ترجمه کرده اند
و نشر چشمه در تهران، درپاییز 1383 آن را منتشر ساخته است.
شیشه ی دل را شکستن،
احتیاجش سنگ نیست
این دل با نگاهی سرد،
پــــرپــــر می شود.
بــــــاز کــردم پنجـــــره را
تا که بیرون رود غمهــایــم
شاد هستــــم و مســــرور
از چنیـن تغییـــــــــری
از چنیـن پیـــونـــــــدی
(امیر امیری )
من دیدم که ملائک همه مشغول بودند
گِل عشق و وفا را بسرشتند و به عالم دادند
همه مشغول بودند که یهو بلوایی شد
یکی از عشقِ معشوق وفـــا خواست
یکی از دلِ معشوق صفا
همه مشغول بودند
که یهو عاشقی از ره آمد
تا که چشمش به چنین معجونی خورد
از ته دل بخندید به چنین پیوندی
چونکه معشوقان
نه وفا دارند
نه یک ذره صفا
( امیر امیری )
دلم امشب برای خنده هایش تنگ تنگ است
فقط در دستهای گرمش مردن قشنگ است
(امیر امیری )
مگه من بتو چی گفتم ؟؟
که تو اینچنین گریختی ؟؟
مگه جز حرفهای عاشق
به یه معشوق
چیز دیگه ای هم گفتم ؟؟
تو که عاشقم نبودی
پس چرا ادعا کردی
تو که غافل بودی از دل
پس چرا ادعا کردی
چرا تو رسواش نکردی ؟؟
چرا تو به من نگفتی
که کنارم نمی مونی
چقدر عاشقانه گفتی
که کنار من می مونی
چقدر عاشقانه گفتی
که به یاد من می مونی
چه دروغهای قشنگی
که تو اون روزها شنیدم
میدونستم که همه حرفند
همه حرفندو تو خالی
اما من گفتم که باشه
خودمو فریب دادم
وای که اون روزهای زیبا
چقدر زود گذشت و رفتند
ولی هر چی بود گذشته
سختی تو که تموم شد
زندگیت هم که شروع شد
اما من دارم میسوزم
میسوزم به یادِ عشقم
هنوزم ادامه داره
فریب این دل بدبخت
( امیر امیری )
دل بــــه تــو دادمــو نگفتــم کــه چــرا؟؟
تو جفـا کردیو باز هم نگفتـم کــه چــرا؟؟
پس چرا دادی به باد عشــق مــــــــرا !
پس چرا کردی خراب عمـــــر مـــــــرا !
بعد از این همه بـدبختـی و صبــر
از ره آمـد دیگـــری بـر دل تـــــــو
کاش میکـردی وفـــا بــا دل مـن
هــر چــه کـــــــردی نکـــردی تـــو وفا
تو مرا خـوار شمردی نگفتـم که چـرا؟؟
تو دلم را بِشِکستی و باز هم من نگفتم که چرا
حــال میگویـــم کــه چـــرا ؟؟
کـــه چــــرا ؟؟
کــه چـــرا دل بتـــو دادم
کــه چـــرا کـــردم وفـــا
( امیـــر امیری )
این حریصان جهان رحم ندارد دلشان
باید از عشق و وفا هم گذرد
هر که شود همرهشان
(امیر امیری)
خوش بحــالِ مردمـان بی وفـــــا
چون نمیدانند که رنج بی وفایی چیست!
خوش بحـــال عاشقـــان بـــا وفــــا
چونکــه میــدانند عشق یعنـی چــه
(امیر امیری)